۱_اصول و ضوابط حاکم بر روابط جامعه صالح و سالم:
۱_ اصل تعارف.
۲_ اصل تفاهم.
۳_ اصل تعاون
بر مبنای این اصول به بیان قواعدی میپردازیم که رعایت آنها در دعوت و تعامل با دیگران ما را به اهداف از پیش تعیین شده میرساند: قاعده اول: نتعاون فیما اتفقنا علیه و یعذر بعضنا بعضا فیما اختلفنا فیه.
انواع اختلاف:
۱-اختلاف تنوع که مطلوب است.
۲-اختلاف تضاد که نامطلوب است.
قاعده دوم: زواج بین خبرة الشیوخ و حماس الشباب. ایجاد وفاق میان شعور پیران و شور جوانان و بهره جستن از هر دو در راستای کارهای دعوت. (مطالعه کتاب ادب الدنیا و الدین ماوردی).
قاعده سوم: شاور الآخرین تستحوذ علی قلوبهم. شورا راهی برای جلب قلوب است.
مشورت و مناظره دو در از درهای رحمت و دو کلید جلب برکت هستند و با وجود آن دو هیچ رای و نظری به گمراهی نمیرود و هیچ عزم و قاطعیتی ضایع نمیگردد.
قاعده چهارم: و اذا غلا شیئ علی ترکته. این قاعده یکی از مهمترین قواعد در ندگی انسانهاست، زیرا بیشتر مردم خود را به کمترین بها میفروشند و برای هر چیزی غیر از خود ارزش زیادی قایل هستند. در حالی که گفته شده است: الدنیاخلقت لکم و انکم خلقتم للآخرة: دنیا برای شماخلق گردیده و شما برای آخرت. برای اینکه دنیا ما را فریب ندهد باید تعریفی روشن از آن داشته باشیم و آن تعریف مولوی است:
چیست دنیا ازخدا غافل بدن
نی قماش و نقره و میزان و زن
مال را کزبهر دین باشی حمول
نعم مال صالح خواندش رسول
امام رازی میفرماید: العقلاء ثلاثة: من ترک الدنیا قبل ان تترکه و بنی قبره قبل ان یدخله و ارضی خالقه قبل ان یلقاه. در اینجا اشاره به دو نکته ضروری است:
۱_این قاعده به معنی یاس و ناامیدی و ترک ارزشها و کمالات نیست بلکه تحذیر مردم از هجوم بردن بر دنیا و عدم حزن به هنگام فوت شدن چیزی ازآن است.
۲_زهد در دنیا به معنی ترک دنیا و رفتن به کوهها و گوشهنشینی نیست بلکه به معنی باقی ماندن دنیا در خارج قلوب است و اینکه یکی از هموم مسلمان باشد نه بزرگترین هم او: ربنا لاتجعل الدنیا اکبر همنا….. و دنیا باید مسخر مسلمان باشد.
بسیاری از اصحاب مانند عثمان، عبدالرحمن بن عوف و ابوبکرصدیق از ثروتمندان اصحاب بودهاند و لیکن دنیا را در خدمت دین و دعوت قرار دادند.
۳_دنیا طالب فراریان از آن و فراری از طالبین آن است (طالب لمن هاربها و هارب لمن طالبها).
قاعده پنجم: اترک الآخرین ینفسوا عما فی صدورهم: دیگران را در بیان مسایل درونیشان آزاد بگذارید. مردم در هموم وغموم دو دستهاند:
۱-کسانیکه ظرفیت ندارند و در صورت دوام هموم دچار اختلال عقل و جنون میشوند.
۲- دسته دوم صبورند و با هموم ساخته و پرداخته میشوند. بسیاری از اوقات درد دل کردن انسانهای مهموم آنها را تخلیه میکند و به آرامش میرساند. لذا یکی از راههای تقویت رابطه بادیگران فرصت دادن به آنهابرای بیان مافیالضمیرشان میباشد.
رعایت این نکات در تطبیق این قاعده ضروری است:
۱-با عجله و بدون تفکر و تامل نباید درباره کسی یا چیزی موضعگیری کرد. در تانی سلامت و در عجله ندامت هست.
۲-به دیگران ظلم نکنید و هرچه را که میشنوید باور نکنید: یا ایها الذین آمنوا ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا أنتصیبوا قوما….. حجرات-۶.
۳-اگرمهموم در بیان مافیالضمیر دچار غیبت شدبا او شریک نشوید.
۴-راهنمایی مهموم برای توکل کردن به خدا و توجه به آیات و احادیث متناسب با وضعیتش و استفاده از وضو و نماز برای دفع هموم و غموم.
قاعده ششم: لاتدلل علی عملک: از کارهایت زیاد صحبت مکن: فعلت کذا و عملت کذا، چون این کار بسیار زشت و ناپسند است، و ثابت شده است هرچقدر انسان بکوشد کارهایش را مخفی کند باز از دید دیگران پنهان نمیماند:
و مهما تکن عند امرئ من خلیقة
و ان خالها تخفی علی الناس تعلم
باید انسان احترام خود را نگه دارد، نفس خود را بابیان کارهایش خوار و ذلیل نگرداند. اخلاص در عمل روش مسلمان است. پیامبر (ص) در بیان یکی از هفت گروهی که در روز قیامت در زیر سایه پروردگار قرارمیگیرند، فرمود: رجل تصدق بصدقة فأخفاها حتی لاتعلم شماله ماتنفق یمینه. (متفق علیه) خلاصه اینکه اگر انسان خود را مدح کند مذموم است و اگر دیگران این کار را انجام دادند مطلوب است.
قاعده هفتم: اتق الشبهات: متهم در نزد مردم مجرم است و پیوسته مجرم باقی میماند تا زمانی که قانون وی را تبرئه کند. لذا شایسته است که انسان خود را از شبهات دورکند: الحلال بین و الحرام بین و بینهما امورمشتبهات، دع مایریبک الی ما لایریبک. نسایی، ترمذی و حاکم.
قاعده هشتم: المناسبات الاجتماعیة فرص نفیسة فاغتنمها: مناسبات اجتماعی مختلفند، بعضی عام و بعضی خاص هستند، بعضی مفرح و بعضی انسان را محزون میکنند، مانند: ازدواج، عزا، اعیاد، ایام جمعه و… باید از این فرصتها در جهت جلب قلوب حداکثر استفاده بشود.
قاعده نهم: لاتکن کابن المغیرة: به مانند پسر مغیره مباش. خداوند در قرآن ولید بن مغیرة را نکوهش کرده و میفرماید: و لاتطع کل حلاف مهین……... قسم زیادخوردن دال بر عدم خودباوری و عدم اعتمادبه نفس است.
قاعده دهم: دع الجوارح تنطق: اعضایت را آزاد بگذار تا صحبت کنند. چون هر عضوی از اعضای انسان بمانند زبان میتواند بیانکننده احساسات باشد. چشم میتواند با نظر رحمت دیگران را تحت تأثیر قرار دهد، زبان با کلمات موزون و دلنشین میتواند اثرگذار باشد، عضلات صورت با حالتهای مختلف تاثیرگذار است، سر و دست و پا میتوانند با حرکات موزون خود تاثیرگذار باشند.
قاعده یازدهم: العصا لمن عصی: بکاربردن عصا (وسیله زدن) برای کسی است که سرکشی کند. در تعامل با مسلمانان اصل بر رفق و رحمت میباشد: آیه ۱۵۹آل عمران. اما کژی و ضعفهایی در ذات انسانها وجود دارد که جز با ضرب و تنبیه اصلاح نمیشود. اما تنبیه بدنی آخرین مرحله تنبیه و تربیت است نه اولین مرحله آن و تنبیه باید به اندازه خطا باشد، نه بیشتر و نه کمتر و در وقت عصبانیت شدید نباشد.
قاعده دوازدهم: خاطبوا الناس علی قدر عقولهم: داعی حکیم کسی است که آنچه میداند به همه کس نمیگوید بلکه به اندازه ظرفیت و پذیرش و نیاز افراد صحبت میکند و در تفسیر (کونوا ربانیین) أمده است: کونوا علما. کونوا حلما و کونوا فقها. و در تعریف «ربانی» أمده است: ربانی کسی است که صغار علوم (علوم واضح وبدیهیات) را قبل از کبار علوم (علوم دقیق و نیازمند استدلال) به دیگران میآموزد. در رابطه با اصناف مختلف جامعه بایدخطابات مناسب و مقتضی را به کاربرد.
قاعده سیزدهم: مجال الدعوة واسع فلیتخیر الداعیة لدعوته: میدان دعوت وسیع است و داعی با توجه به استعداد و توانش انتخابگر است. باید با کوچک قبل از بزرگ، با، باسواد قبل ازبیسواد و با متواضع قبل از متکبر و... دعوت را آغاز کند.
قاعده چهاردهم: الزمن عنصر فعال من عناصر الدعوة: رعایت زمان مناسب برای دعوت نقش اساسی در کارآمدی دعوت دارد. طولانی نشدن بحث داعی با مدعو یکی از عوامل موثر در حسن تربیت است. همچنین عدم استعجال در امر دعوت بازدهی خوبی خواهد داشت.
قاعده پانزدهم: الدعوة فن و قیادة و هی تقوم علی التخطیط و المتابعة: دعوت فن و روش و تکنیک است. همچنین بخشی از دعوت قیاده و رهبری است و کل دعوت بر اساس برنامهریزی صحیح و حسن پیگیری استوار است. لذا آشنایی با تکنولوژی دعوت اسلامی مقولهای بسیار مهم است که باید مورد توجه دعوتگران قرار گیرد و خود را به روشها و اسالیب نیکو برای ارائه هرچه بهتر دعوت مجهزنمایند: الدعوة إلی الله فن و الصبر علیهاجهاد.
والسلام علیکم و رحمة الله
نظرات
عفا الله عنک یا استاذ الحبیب! لماذا تکتب العناوین فی مقالاتک کلها باللغة العربیة؟